حملات گستردهٔ پاکستان به مناطق مرزی افغانستان، بهویژه قندهار، اسپینبولدک و هلمند، بار دیگر افغانستان را در مرکز رقابت قدرتهای جهانی و منطقهای قرار داده است. همزمانی این حملات با تحولات خاورمیانه و اوکراین، گمانهزنیها را دربارهٔ آغاز میدان سوم جنگ جهانی در جنوب آسیا تقویت کرده است. در این شرایط، افغانستان نه تنها میدان برخورد منافع میان قدرتهای غربی و شرقی، بلکه صحنهٔ رقابت درونمنطقهای میان بلوکهای عربی–پاکستانی و محور متفقین شرقی (هند، ایران، چین و روسیه) شده است.
مقدمه
حملات گستردهٔ پاکستان به مناطق مرزی افغانستان، بهویژه قندهار، اسپینبولدک و هلمند، بار دیگر افغانستان را در مرکز رقابت قدرتهای جهانی و منطقهای قرار داده است.
همزمانی این حملات با تحولات خاورمیانه و اوکراین، گمانهزنیها را دربارهٔ آغاز میدان سوم جنگ جهانی در جنوب آسیا تقویت کرده است.
در این شرایط، افغانستان نه تنها میدان برخورد منافع میان قدرتهای غربی و شرقی، بلکه صحنهٔ رقابت درونمنطقهای میان بلوکهای عربی–پاکستانی و محور متفقین شرقی (هند، ایران، چین و روسیه) شده است.
۱ - حملهٔ پاکستان به قندهار؛ آغاز فاز جدید نبرد نیابتی:
در هفتههای اخیر، ارتش پاکستان با توجیه حضور رهبران تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) در خاک افغانستان، عملیات سنگینی را علیه مواضع طالبان در مرز قندهار آغاز کرد.
اما شواهد میدانی و گزارشهای منابع مستقل نشان میدهد که این حملات، بخشی از طرح گستردهتری است که هدف آن تضعیف جناح قندهار طالبان – که به رویکردی نسبتاً مستقل و نزدیک به کشورهای شرقی گرایش دارد – میباشد.
بهموازات این تحولات، همین اکنون در کابل نیز درگیریهای پنهان و آشکار میان نیروهای وابسته به شبکهٔ حقانی و جناحهای رقیب گزارش میشود.
این تقابل نشانگر آغاز یک جنگ نیابتی دوگانه است:
در قندهار، جنگ نیابتی پاکستان علیه جناحهای همسو با هند، ایران، روسیه و چین؛
در کابل، تقابل احتمالی نیابتیِ گروههای نزدیک به محور شرقی علیه شبکهٔ حقانی، که از حمایت مالی و اطلاعاتی عربستان، امارات و سرویس اطلاعاتی پاکستان برخوردار است.
۲ - پایگاه شورابک، بگرام و سیاست بازگشت ژئوپولیتیکی ایالات متحده:
گزارشها از تمرکز حملات پاکستان بر محور شورابک و تلاش برای تصرف پایگاه نظامی آن، نشانهای از اهداف فراتر از مرزهای افغانستان دارد.
این پایگاه، که در زمان جمهوریت با سرمایهگذاری و طراحی آمریکایی ساخته شد، اکنون بهعنوان کلید بازگشت ژیوپولیتیکی ایالات متحده به منطقه تلقی میشود.
با توجه به تهدیدات اخیر دونالد ترامپ مبنی بر «ضرورت بازپسگیری بگرام»، احتمال میرود که تصرف شورابک و سپس اتصال آن به محور بگرام از طریق نیابتیهای پاکستانی، در راستای بازسازی حضور نظامی غیرمستقیم واشنگتن طراحی شده باشد.
۳ - همزمانی بحران افغانستان با جنگ اوکراین و صلح مصلحتی خاورمیانه:
در سطح جهانی، سه روند موازی قابل مشاهده است:
در اروپا: پیشرویهای نظامی روسیه در شرق اوکراین و هشدارهای فرانسه و آلمان دربارهٔ آمادگی برای جنگ تمامعیار.
در خاورمیانه: تلاش برای صلح مصلحتی و مصلحانه میان اسرائیل و کشورهای عربی، بهویژه عربستان سعودی، که هدف اصلی آن ایجاد «تنفس ژیوپولیتیکی» برای اسرائیل در سایهٔ بحران جهانی انرژی و بازسازی جبهههای غربی است.
در جنوب آسیا: حملات پاکستان به افغانستان که میتواند زمینه گشودن جبههٔ سوم جنگ جهانی را فراهم کند؛ جبههای که از طریق داعش خراسان بهصورت ترانزیتی بهسمت ایران، چین و آسیای میانه هدایت شود.
بدینترتیب، افغانستان بار دیگر به حلقهٔ اتصال سه میدان بزرگ بحران جهانی بدل شده است.
۴ - سفر متقی به هند و بازتعریف توازن سیاست خارجی طالبان:
در چنین فضایی، سفر اخیر امیرخان متقی، وزیر خارجهٔ طالبان، به دهلینو را باید تلاشی از سوی جناح قندهار برای برقراری توازن میان قدرتهای جهانی دانست.
هند، بهعنوان یکی از بازیگران کلیدی جنوب آسیا، درصدد مهار نفوذ پاکستان و محور عربی در افغانستان است.
از منظر ژیوپولیتیکی، این سفر میتواند نخستین نشانهٔ حرکت طالبان بهسوی بلوک شرقی متفقین منطقهای باشد، بهویژه در شرایطی که فشارهای اقتصادی و امنیتی پاکستان بر طالبان افزایش یافته است.
۵ - افغانستان؛ منطقهٔ حایل تاریخی و فرصت تمدنی خراسان:
افغانستان از دوران عبدالرحمان خان تاکنون، بهعنوان منطقهٔ حایل میان قدرتهای بزرگ جهانی تعریف شده است:
در قرن نوزدهم میان روسیهٔ تزاری و هند بریتانیایی، در قرن بیستم میان شوروی و ایالات متحده، و امروز میان بلوکهای شرق و غرب.
اما در نظم نوین چندقطبی جهان، این موقعیت میتواند از منطقهٔ حایل منفعل به محور تمدنی فعال خراسان بزرگ تبدیل شود؛ محوری که در پیوند تاریخی با ایران، هند، چین و آسیای میانه، ظرفیت ایفای نقش در معادلات قدرت جهانی را دارد.
احیای این نقش، مستلزم بازتعریف سیاست خارجی افغانستان بر پایهٔ «منافع متقابل منطقهای» و نه «وابستگی نیابتی» است.
۶ - منافع ملی افغانستان در بحران کنونی:
در شرایط پیچیدهٔ کنونی، تعریف منافع ملی افغانستان اهمیت حیاتی دارد.
این منافع را میتوان در سه محور خلاصه کرد:
۱ - صیانت از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی در برابر تجاوز خارجی و جنگ نیابتی؛
۲ - بیطرفی فعال در برابر منازعات بلوکهای جهانی و منطقهای؛
۳ - استفادهٔ اقتصادی و راهبردی از موقعیت ترانزیتی کشور بهجای تبدیلشدن به مسیر عبور جنگهای نیابتی.
تحقق این اهداف مستلزم شکلگیری اجماع ملی میان جناحهای سیاسی و نظامی است.
۷ - رویکرد اپوزیسیون و آیندهٔ معادلهٔ قدرت:
جریانهای اپوزیسیون، از جمله شورای مقاومت انقره و چتر بزرگ مانند «مجمع ملی»، در برابر یک انتخاب راهبردی قرار گرفتهاند:
یا با درک شرایط ژیوپولیتیکی جدید، بر محور منافع ملی و استقلال افغانستان حرکت کنند،
یا در دام رقابتهای نیابتی قدرتهای بیرونی گرفتار شوند.
در صورت اتخاذ رویکرد دوم، افغانستان بار دیگر به صحنهٔ تسویهحسابهای قدرتهای جهانی بدل خواهد شد و فرصت تاریخی احیای هویت سیاسی و تمدنی خود را از دست خواهد داد.
نتیجهگیری:
حملهٔ پاکستان به قندهار و گسترش جنگ نیابتی به کابل، نه صرفاً یک منازعهٔ مرزی، بلکه نشانهٔ بازآرایی بزرگ ژئوپولیتیکی در جنوب آسیا است.
در حالی که غرب از طریق اسرائیل و اوکراین درگیر دو میدان جنگی شده، گشودن جبههٔ سوم از افغانستان میتواند بخشی از راهبرد انتقال بحران به شرق باشد.
در مقابل، اگر افغانستان بتواند با بازتعریف منافع ملی، احیای جایگاه تمدنی خویش و همگرایی با محورهای شرقی، از موقعیت حایل به محور تعامل بدل شود، شانس آن را دارد که از میدان جنگ سوم جهانی به نقطهٔ آغاز بازسازی نظم آسیایی–اسلامی نوین تبدیل گردد.
فهرست منابع:
موسسهٔ مطالعات استراتژیک اسلامآباد (۲۰۲۵). تحلیل تحولات مرزی پاکستان و افغانستان.
مرکز پژوهشهای اوراسیایی مسکو (۲۰۲۴). جنگ اوکراین و بازآرایی ژئوپولیتیک آسیای مرکزی.
اندیشکدهٔ دهلی برای سیاست بینالملل (۲۰۲۵). افغانستان در تقاطع هند و پاکستان: رویکرد نوین طالبان قندهاری.
مؤسسهٔ خاورمیانه و خلیج فارس (دبی، ۲۰۲۵). نقش عربستان و امارات در منازعات نیابتی آسیای جنوبی.
گزارش ویژهٔ شورای امنیت سازمان ملل متحد دربارهٔ گروه داعش خراسان (۲۰۲۴).
پژوهش مرکز آسیایی کابل (۲۰۲۵). پایگاه شورابک و اهمیت ژیوپولیتیکی آن در نظم نوین جهانی.
تحلیل بنیاد مطالعات راهبردی تهران (۲۰۲۵). نقش تمدنی خراسان در نظم چندقطبی آینده.
نویسنده: سید باقر احمدی