فروپاشی نسبی نظم جهانی تکقطبی، تحرکات منطقهای و ظهور نظم چندقطبی، چشمانداز جدیدی را برای امنیت و سیاست در خاورمیانه و آسیای مرکزی رقم زده است. این مقاله با تمرکز بر سیاستهای منطقهمحور عمران خان و نقش پاکستان در بحران افغانستان، تحولات منطقهای و پیامدهای جهانی آن را تحلیل میکند.
در روزهای اخیر، اظهارات عمران خان از زندان، مبنی بر درخواست از والی صوبه سرحد پاکستان برای مذاکره و مصالحه با طالبان افغان، توجه تحلیلگران سیاسی را به خود جلب کرده است.
این رویکرد، در چارچوب سیاستهای منطقهمحور دوران ریاست جمهوری او قابل فهم است و نشاندهنده تلاش برای کاهش تنشهای درون قومی در مرزها و تثبیت نفوذ پاکستان در تحولات افغانستان بر مبنای سیاستهای منطقهمحور عمران خان است. اما سیاست فعلی حکومت پاکستان در دعوت مستقیم از سیاسیون افغان، خلاف رویکرد منطقهمحور زمان عمران خان مشاهده میگردد.
رابطه منطقهمحور عمران خان و نزدیکی به ایران و روسیه:
رویکرد منطقهمحور عمران خان، به ویژه نزدیکی او به ایران و روسیه، میتواند به عنوان یک ابزار برای مدیریت بحران داخلی افغانستان در جهت ثبات منطقهای عمل کند. زیرا با توجه به حضور بیش از بیست گروه تروریستی بالقوه در افغانستان، از جمله داعش خراسان که هدف ترانزیک جنگ با دیگر گروههای تروریستی را در جهت ناامنسازی کشورهای منطقه و تغییر نظم جهانی دنبال میکند، قابل تأمل میباشد.
در چنین وضعیتی، سیاست منطقهمحور عمران خان میتواند در یک فرایند هدایتشده و با حمایت کشورهای رقیب غرب در منطقه، تبدیل به قیام افغانها علیه حاکمیت پنجاب شده و جهت بحران را به سمت جنوبشرق افغانستان هدایت کند و بحران بالقوه داعش از شمال غرب افغانستان کنترل و مهار شود.
نقش پاکستان و مدیریت پنهان ترانزیت داعش:
در این چارچوب، پاکستان به عنوان مدیر پنهان ترانزیت داعش از افغانستان به منطقه عمل میکند. مطمئناً سیاستهای پنهان میدانی آیاسآی در استفاده از گروههای افراطی برای فشار و نفوذ منطقهای، ضمن پیچیده کردن ژئوپلیتیک منطقه، در نهایت میتواند منجر به فروپاشی داخلی پاکستان شود. اینگونه تحرکات میدانی نشان میدهد که بحران افغانستان، سیاست منطقهای عمران خان و اقدامات پنهان حکومت موجود پاکستان در مدیریت ترانزیت گروههای تروریستی، همگی به یکدیگر مرتبط هستند و اثر مستقیم بر نظم چندقطبی نوظهور دارند.
حملات اخیر و پیامدهای نظم جهانی:
حملات اسرائیل به قطر و پایگاه ترکیه در سوریه و حمله روسیه به لهستان، افزایش فشار نظامی و تضعیف امنیت جمعی را نشان میدهند. اظهارات رسمی ارتش روسیه خطاب به اروپا که «بعد از این هیچکس در امان نیست»، بیانگر ناکارآمدی نظام امنیتی یکجانبه و فشار برای شکلگیری نظم چندقطبی است.
ابعاد آخرزمانی و ایدئولوژیک:
اظهارات نتانیاهو درباره حمله به قطر که مدعی شد این اقدام را «بر اساس دستورات تورات» انجام داده است، با شعارهای داعش درباره خلافت جهانی و آخرزمانی همراستا بوده و نشان میدهد چگونه بازیگران منطقهای و فرامنطقهای از ایدئولوژی مذهبی برای مشروعیتبخشی به اقدامات نظامی خود بهره میبرند.
خلاصه:
فروپاشی نسبی نظم جهانی تکقطبی و ظهور تحرکات منطقهای و چندقطبی در حال آشکار شدن است.
سیاستهای منطقهمحور عمران خان، خلاف مدیریت پنهان پاکستان در ترانزیت داعش و حمایت قومی از طالبان، به هدف تقابل با نفوذ ایدئولوژیک گروههای سلفی افراطی همراه است. لذا تحلیل این روندها برای درک جهتگیری آینده امنیت، سیاست و نظم جهانی چندقطبی در خاورمیانه و آسیای مرکزی ضروری است.
نویسنده: سید باقرشاه احمدی