تحولات اخیر خاورمیانه، از حمله اسرائیل به قطر تا موج تظاهرات در غرب، به عرصهای تازه از جدال میان ترامپیستها و گلوبالیستهای آمریکا بدل شده است؛ جدالی که آینده «نظم نیکسون نوین» و نقش ایالات متحده در منطقه را تعیین خواهد کرد.
خاورمیانه میان فشار اسرائیل و بازتعریف نقش آمریکا:
حمله اسرائیل به اهداف حماس در دوحه، پایتخت کشوری که مهمترین پایگاه نظامی آمریکا را در خود دارد، منطقه را وارد فاز تازهای از تنش کرده است.
این حمله، نشست اضطراری سران عربی و اسلامی در قطر، بحث احیای (نیروی مشترک عربی اسلامی)، و فشار دیپلماتیک آمریکا برای کنترل بحران را برانگیخت.
این تحولات را میتوان بخشی از کشمکش عمیق درونی واشنگتن میان مگا (ملیگرایان ترامپیست) و گلوبالیستهای نهادگرا دانست؛ کشمکشی که آینده نظم نیکسون جدید را شکل میدهد.
معامله ابراهیم در محاصره بحران:
حمله به قطر مشروعیت عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل را تضعیف کرد.
رهبران عربی در نشست دوحه خواستار موضع واحد شدند و مصر پیشنهاد احیای نیروی دفاعی مشترک را مطرح کرد.
گلوبالیستها این روند را فرصتی برای ساخت ائتلاف چندجانبه میدانند.
مگاها (ترامپیستها) ترجیح میدهند آمریکا نقش محدودتری داشته باشد و هزینه امنیت منطقه را به دوش دولتهای عربی بیندازد.
اما تداوم حملات اسرائیل میتواند کل مسیر عادیسازی را متوقف کرده و پروژه نظم نیکسون را با چالش مشروعیت مواجه سازد.
ایران، مقاومت و بازگشت سایه جنگ:
گسترش حملات اسرائیل خطر ورود ایران یا گروههای محور مقاومت را بالا برده و امکان یک درگیری منطقهای را افزایش میدهد.
گلوبالیستها راهحل را در بازگشت به دیپلماسی و احیای نوعی برجام میبینند، درحالیکه مگاها (ترامپیستها) بر فشار حداکثری برای کشاندن ایران به (معاملهای بزرگ) تأکید دارند.
مقاومت حماس و محبوبیت آن در افکار عمومی جهان اسلام نیز میتواند الهامبخش شکلگیری یک ورژن جدید اخوان المسلمین همسو با ایران شود و نظم مطلوب هر دو جریان آمریکایی را در ابعاد وسیع تهدید کند.
موج حمایت مردمی در غرب:
تظاهرات گسترده در پایتختهای غربی به حمایت از فلسطین، از لندن و پاریس تا واشنگتن، و موضع تند کشورهایی مثل اسپانیا علیه اسرائیل، تضاد آشکاری با رویکرد دولتهای غربی دارد.
این شکاف اجتماعی فشار بر سیاستگذاران را افزایش میدهد و میتواند هزینه ادامه حمایت بیقید و شرط از اسرائیل را در بستر آشوبهای گسترده اجتماعی در کشورهای غربی بالا ببرد.
چنین روندی هم برای ترامپیستها که وعده (اول آمریکا) میدهند و هم برای گلوبالیستها که خواهان حفظ ائتلافهای غربیاند، چالشبرانگیز است.
راستگرایان و بحران مهاجرین:
در همین حال، موج تظاهرات راستگرایان در بریتانیا و دیگر کشورهای اروپایی علیه مهاجرین و مسلمانان نشان میدهد که نظم نوین غرب با بحران مشروعیت داخلی روبهرو است.
تشدید این گرایشها میتواند به سیاستهای سختگیرانه مهاجرتی و شکافهای فرهنگی منجر شود که نهتنها روابط اروپا با جنوب جهانی را متشنج میکند بلکه بر روابط با کشورهای مسلمان اثر میگذارد.
این روند هم برای ترامپیستها (که خواستار کنترل مرزها هستند) و هم برای گلوبالیستها (که به چندفرهنگی و تجارت جهانی تکیه دارند) یک معضل جدی است.
بیداری اسلامی، روایات آخرالزمانی و نقش خراسان:
افزایش مقاومت در غزه، موج بیداری اسلامی و خیزشهای مردمی علیه حکومتهای عربی وابسته به غرب را تقویت کرده است.
این روند با روایتهای آخرالزمانی در سه سطح پیوند میخورد.
روایات صهیونیستی، مسیحی: بسیاری از جریانهای مسیحیت صهیونیستی در آمریکا و اسرائیل به پیشگوییهای کتاب مقدس درباره نبرد نهایی (هارمجدون) یا (آرمگدون) استناد میکنند و از برپایی جنگ بزرگ در خاورمیانه برای شتابدادن به ظهور (مسیح) سخن میگویند.
متون اسلامی: در احادیث نبوی و روایات شیعه و اهل سنت، از (ملحمه کبری) و نبرد بزرگ پیش از ظهور امام مهدی (عج) یاد شده است.
روایت پرچمهای سیاه از خراسان که به سوی قدس حرکت میکنند، الهامبخش بسیاری از گروههای مقاومت و نخبگان مذهبی است.
نقش خراسان و افغانستان امروز:
منطقه افغانستان و بخشهایی از ایران و آسیای میانه که در متون قدیم (خراسان) نامیده میشود، جایگاه ویژهای در این روایات دارد.
برخی مفسران معتقدند قیام یاران مهدی از خراسان، میتواند الهامبخش حرکتهای فکری و سیاسی جدید در افغانستان کنونی باشد.
این امر نگاه استراتژیک بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به افغانستان را پیچیدهتر کرده و میتواند نقش این کشور را در تحولات آینده ارتقا دهد.
ترکیب این گفتمان دینی با بحرانهای سیاسی و اقتصادی جهان میتواند افق یک شورش گسترده علیه نظم موجود و حتی سقوط حکومتهایی در جهان غرب را در ذهنیت تودههای مسلمان تقویت کند.
پاکستان، طالبان و آسیای جنوبی:
پاکستان همزمان حمله به قطر را محکوم کرده و طالبان را از حمایت از گروههای ضدپاکستانی برحذر داشته است.
گزارشهایی درباره انتقال جنگجویان داعش از افغانستان به شمال و حتی قفقاز جنوبی وجود دارد، اما شواهد قطعی در دسترس نیست.
آمریکا با اعزام نمایندگان به کابل میکوشد ظرفیت اطلاعاتی خود را حفظ کند؛ این بیشتر با رویکرد گلوبالیستها همخوان است.
ترامپیستها تمایل دارند افغانستان را به حال خود واگذار کنند مگر اینکه تهدید مستقیم علیه منافع آمریکا شکل گیرد.
پیامد احتمالی تثبیت نظم نیکسون جدید:
- توافق امنیتی با سعودی، کاهش حضور مستقیم آمریکا و تداوم نفوذ از راه پیمانها.
- شکست عادیسازی: ادامه حملات و جنگ نیابتی، توقف روند پیمان ابراهیم و رشد محور مقاومت و شورشهای مردمی.
- رقابت کنترلشده: تداوم تنشها در سطح محدود، با میدان بازتر برای نفوذ چین و روسیه.
در نتیجه:
تحولات اخیر، از حمله اسرائیل به قطر تا تظاهرات ضدمهاجرین در اروپا، بیداری اسلامی و خوانشهای آخرالزمانی، بخشی از آزمون بزرگ نظم جدید جهانیاند.
آمریکا ناچار است میان دو مسیر یکی را برگزیند:
راه ترامپیستی: نظم نیکسون سختگیرانه، خروج نسبی از منطقه و تمرکز بر معاملههای مالی.
راه گلوبالیستها: ائتلافهای چندجانبه، دیپلماسی فعال و حفظ شبکههای امنیتی.
اما روایتهای آخرالزمانی، افزایش محبوبیت مقاومت فلسطین و موقعیت خاص افغانستان بهعنوان خراسان تاریخی، میتواند هر دو مسیر را بیثبات کند و منطقه را به سمت سناریوی رقابت کنترلنشده و حتی یک بحران جهانی سوق دهد.
نویسنده: سید باقر احمدی