نشست تازهی فرمت مسکو با حضور طالبان و کشورهای مهم منطقه، نه تنها بیانگر تغییر موازنه قدرت در اوراسیاست، بلکه نشانهای از انتقال مدیریت بحران افغانستان به سطح منطقهای و دورشدن آن از چارچوبهای غربمحور است.
نشست تازهی فرمت مسکو با حضور نمایندگان طالبان و کشورهای کلیدی منطقه، تنها یک گردهمایی دیپلماتیک نبود؛ بلکه نشانهای روشن از تغییر موازنه قدرت در اوراسیا و آغاز مرحلهی تازهای در مدیریت منطقهای بحران افغانستان محسوب میشود.
دعوت رسمی از طالبان، حذف پاکستان از محور تصمیمسازی، و ارسال پیام مستقیم به ایالات متحده مبنی بر پرهزینه بودن هرگونه بازگشت دوباره به افغانستان، از نکات برجسته این نشست بود.
همچنین، این نشست در حقیقت پاسخی هماهنگ از سوی کشورهای اوراسیایی به نشست اسلامآباد تلقی شد؛ نشستی که پاکستان کوشیده بود از رهگذر آن نفوذ استخباراتی خود را در تحولات افغانستان بازسازی کند.
تأکید مکرر بر ضرورت ایجاد حکومت همهشمول نیز نشان میدهد که منطقه بر ضعف ساختار کنونی در کابل و ضرورت اجماع ملی برای ثبات پایدار، آگاهی و اجماع دارد.
۱- فرمت مسکو؛ جایگزینی برای مدلهای غربی
فرمت مسکو از زمان آغاز در سال ۲۰۱۷ بهتدریج به مهمترین چارچوب گفتوگوهای منطقهای درباره افغانستان بدل شده است.
نشست اخیر با حضور کشورهایی چون روسیه، چین، ایران، هند و جمهوریهای آسیای مرکزی، در غیاب آشکار آمریکا و متحدان غربی، گویای انتقال مدیریت بحران افغانستان به درون منطقه است.
در این نگاه تازه، افغانستان دیگر تنها یک «پرونده امنیتی وابسته» نیست؛ بلکه بهعنوان حلقه ارتباطی اوراسیا در معادلات ژئوپلیتیک تعریف میشود.
۲- دعوت طالبان و پیوند افغانستان با مباحث اوراسیایی
دعوت از طالبان برای حضور در نشست، هرچند بدون رسمیتبخشی کامل به این گروه صورت گرفت، اما نشاندهندهی پذیرش واقعیت سیاسی جدید افغانستان از سوی محور اوراسیاست.
این رویکرد نشان میدهد که کشورهای منطقه قصد دارند تحولات افغانستان را بدون مداخله غرب و بر مبنای تعاملات بومی مدیریت کنند. به همین ترتیب، افغانستان بهآرامی در حال پیوستن به مباحث مشترک اوراسیایی در عرصههای انرژی، امنیت، ترانزیت و تجارت است.
۳- خنثیسازی نشست اسلامآباد و محدود شدن نقش پاکستان
نشست اسلامآباد، با حضور برخی چهرههای سیاسی و مدنی افغانستان، تلاشی از سوی پاکستان برای احیای نفوذ ازدسترفته خود در پرونده افغانستان بود. اما کشورهای منطقه، بهویژه روسیه، ایران و چین، این اقدام را نوعی سبوتاژ سیاسی علیه همکاریهای اوراسیایی تلقی کردند.
تحلیل نشست مسکو نشان میدهد که یکی از اهداف پنهان آن، بیاثر کردن نقش پاکستان و جلوگیری از ایجاد ایتلافهای نیابتی تازه بود.
این تحول ثابت کرد که پاکستان دیگر نقش وتو بر طالبان و سیاست افغانستان را ندارد و فضای جدید منطقهای شکل گرفته است.
۴- ضعف حاکمیت در افغانستان و فقدان اجماع ملی
یکی از محورهای مهم نشست مسکو، تأکید بر ضعف ساختار سیاسی افغانستان و نبود اجماع ملی بود. کشورهای منطقه باور دارند که تداوم انحصار قدرت در کابل و حذف نیروهای سیاسی و قومی، نه تنها بیثباتی داخلی را تقویت میکند، بلکه مسیر همکاریهای منطقهای را نیز مسدود میسازد.
بر همین اساس، نشست مسکو بهطور غیرمستقیم طالبان را به گفتوگو با نیروهای ملی تشویق کرد. در بیانیه غیررسمی روسیه و ایران نیز تأکید شد که تشکیل حکومت همهشمول نه یک خواست داخلی، بلکه یک ضرورت امنیتی برای ثبات اوراسیا است.
۵- هزینهزایی حضور مجدد آمریکا در افغانستان
نشست مسکو پیامی روشن برای ایالات متحده داشت: در نظم نوین اوراسیایی، حضور دوباره نظامی یا استخباراتی آمریکا در افغانستان، بهویژه در بگرام، بهشدت پرهزینه و غیرقابلقبول است.
بلوک مسکو–پکن–تهران اکنون بر سر جلوگیری از احیای پایگاههای غربی در منطقه اتفاق نظر دارد. در نتیجه، افغانستان از «فضای نفوذ غربی» به مدیریت منطقهای چندقطبی منتقل شده است؛ تغییری بنیادین که هزینه مداخلههای یکجانبه را بالا میبرد.
جمعبندی
نشست مسکو تنها یک ابتکار دیپلماتیک نبود، بلکه یک استراتژی ژئوپلیتیکی هماهنگ برای بازتعریف جایگاه افغانستان در نظم نوین جهانی به شمار میرود.
پیامهای اصلی نشست چنین بود: افغانستان بخشی از معادله اوراسیایی است؛ پاکستان دیگر قدرت وتو ندارد؛ بازگشت آمریکا پرهزینه خواهد بود؛ و تشکیل حکومت همهشمول شرط اصلی ثبات پایدار است.
به این ترتیب، نشست مسکو را میتوان نخستین گام عملی در جهت جایگزینی مدل غربمحور با چارچوب بومی منطقهای دانست؛ مدلی که افغانستان را از موقعیت انفعال به جایگاه فعال در ژئوپلیتیک اوراسیا منتقل میکند.
نویسنده: سید باقر احمدی
حملات گستردهٔ پاکستان به مناطق مرزی افغانستان، بهویژه قندهار، اسپینبولدک و هلمند، بار دیگر افغانستان را در مرکز رقابت قدرتهای جهانی و منطقهای قرار داده است. همزمانی این حملات با تحولات خاورمیانه و اوکراین، گمانهزنیها را دربارهٔ آغاز میدان سوم جنگ جهانی در جنوب آسیا تقویت کرده است. در این شرایط، افغانستان نه تنها میدان برخورد منافع میان قدرتهای غربی و شرقی، بلکه صحنهٔ رقابت درونمنطقهای میان بلوکهای عربی–پاکستانی و محور متفقین شرقی (هند، ایران، چین و روسیه) شده است.